معنی کاسکت و محافظ سر

حل جدول

کاسکت و محافظ سر

کلاه‌خود


محافظ

گارد

نگهبان

لغت نامه دهخدا

کاسکت

کاسکت. [ک ِ] (فرانسوی، اِ) کلاه مردانه ٔ لبه دار. انواع کلاههایی که سربازان بسر میگذارند.


محافظ

محافظ. [م ُ ف ِ] (ع ص) نگهبانی کننده. (آنندراج). نگهبان. (ناظم الاطباء). حافظ. حفیظ. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). پاسبان و حارس. || دستگیر و حامی. || فرمان گزار. || حاکم. || ناظر. (ناظم الاطباء).

فرهنگ عمید

کاسکت

کلاه مخصوص فلزی که در هنگام موتورسواری، کار در معدن یا ساختمان، و مانند آن‌ها برای محافظت از سر به کار می‌رود،


محافظ

حفظ‌کننده، نگهبان،

فرهنگ معین

کاسکت

کلاه لبه دار، کلاهی از جنس فلز و غیره که سر را از خطر حفظ می کند، کلاه ایمنی. [خوانش: (کِ) [فر.] (اِ.) = کاسک: ]


محافظ

(مُ فِ) [ع.] (اِفا.) نگهبان، حافظ.

فرهنگ فارسی هوشیار

کاسکت

فرانسوی خودار کلاه خود (اسم) کلاه مردانه لبه دار، هر یک از انواع کلاههای لبه دار که سربازان بر سر گذارند.


محافظ

بن پاس پاسبان پاتار نیکاستار گروگاندار کالی پیره دار (گویش افغانی) بنوان پهره دار نگهدار نگهبان پاسبان (اسم) نگاهبانی کننده حفظ کننده نگهبان جمع: محافظین. محافظت. (مصدر) نگاهبانی کردن حفظ کردن، نگاه داشتن.

فرهنگ فارسی آزاد

محافظ

مُحافِظ، حِفظ کننده، مواظب، مراقبت کننده، مدافع از محارم، طرفدار آداب و رسوم و مقررات قدیمه و مخالف تجدد خواهی (محافظه کار)،

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

محافظ

نگهبان، پاسدار

مترادف و متضاد زبان فارسی

محافظ

پاسبان، پاسدار، پشتیبان، حارس، حافظ، حامی، گماشته، مراقب، مستحفظ، مهیمن، نگهبان

عربی به فارسی

محافظ

محافظه کار , پیرو سنت قدیم

معادل ابجد

کاسکت و محافظ سر

1796

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری